نگارنگار، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

نگار

من برنده شدم

من برنده شدم! من تو مسابقه مجله شهرزاد شرکت کردم... مسابقه اینطوری بود که مامان بچه ها آرزو های بچه هاشونو واسه مجله می فرستادن... مامانمم از طرف من اینجور پیامک داد: آرزو دارم که مامانم از کارش اخراج بشه تا همیشه پیشم باشه . اونا هم از آرزوی منو ۳ تا نی نی دیگه خوششون اومد. جایزشم این بود که برنده ها با عمو فروتن عکس میگیرن و عکسشون روی جلد شماره اول سال نود مجله شهرزاد(اول اردیبهشت)چاپ میشه... من و مامان و بابایی هم دیروز رفتیم به محلی که قرار بود ازمون عکس بگیرن نا گفته نماند که کلی هم منو خوشتیپ کردن!!! تازه مامان برام یه تل دوخت... اما تا وارد اونجا شدیم من ترسیدم... گریه...
21 اسفند 1389

ستایش جون

خاله معصومه یه نی نی توی دلش داره که اسمش ستایشه اما هیچکس نمیدونست که دختره یا پسره؟ تا اینکه دیروز ستایش جون ستایش شد هورا...................   ...
11 اسفند 1389

لباس عید

دیروز مامانم برام یه عالمه جی جی خرید خیلی خوشحال بود منم خوشحال بودم یه عالمه جی جی رنگارنگ هی اونارو تنم میکرد و دوتایی ذوق می کردیم اما نفهمیدم این لباس عید که میگه چیه؟ ...
11 اسفند 1389

به به

این روزا مامان خیلی غصه میخوره همش میگه نگار لاغره... کوچولوه... چرا غذا نمیخوره... خب من میل ندارم................. همش با یه قاشق دنبالمه و میخواد بهم به به می ده... این روزا یه شربت بد مزه هم بهم میده که حالمو بد میکنه و بالا میارم... بعد دوتایی گریه می کنیم.... من چون شربتو دوست ندارم و گلوم میسوزه و بالا میارم گریه می کنم... مامان چرا گریه می کنه؟!؟!؟!؟ ...
9 اسفند 1389
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نگار می باشد